دختر نازم پارمیس

این خوشگل هم دختر خاله مامان هست دختر گلم خیلی هم دوست دارن و دوستشون داریم    مهسا ...

دختر گلم امروز با هم رفتیم فضای سبز نزدیک خونه تو هم تاب بازی کردی ذوق میکردی جیغ میکشیدی دد  میگفتی   ...

   دختر عزیزم 10 ماهه شدی                                                                         ...

دختر نازم دیروز داشتی برنامه کودک میدیدی تو کارتون یه بچه گریه کرد اول سرش داد زدی که گریه نکن بعد پستونک رو از دهنت دراوردی بردی جلوی تلویزیون تا بدی بهش بخوره گریه نکنه هر وقت هم خیلی محبتت نسبت به ما گل میکنه به زور میخوای پستونکت رو بزاری دهن ما قربونت برم ...

دختر عزیزم 9 ماهه شدی همه جارو میگیری وایمیستی و اروم اروم راه میری اما هی میفتی با زبون خودت با ما حرف میزنی اخ که تو چقدر شیرینی    حموم هم خیلی دوست داری دخترکم حسابی اب بازی میکنی   ...

دخترم تو 8 ماهگی دیگه راحت چهار دستو پا میرفتی و کنترلت خیلی سخت شده دست به همه چیز میزنی و همه چیز هم میزاری دهنت خیلی خطرناکی دختر   دست میزنی بعضی موقع ها هم میرقصی ماما بابا دد هم میگی قربونت برم    این هم کارتون مورد علاقته وقتی میبینی انقدر ذوق میکنی و دست میزنی که نگو ...

۷/۵ ماهه که بودی بالا خره اولین دندونت بیرون اومد خیلی وقت بود که تورم کرده بود و درد داشتی کلا از زمانی -که لثه ات تورم میکنه تازمانی که دندونت در بیاد خیلی طول میکشه و اذیت میشی عزیزم این هم اش دندونیت عزیزم خوشمزه هم شده بود     این هم یه عکس با دختر عمه نادیا که خیلی هم دوست داره که تو این عکس ۲ سال و ۵ ماهشه تقریبا   ...

دختر گلم دیگه تو 7 ماهگی خودت راحت میشستی و سینه خیز همه جا میرفتی ووروجک من خیلی شیطونی   ...

دخترم از ۹ روزگی به اسهال شدید افتاد ما هم خیلی دکتر بردیم نمیتونستن تشخیص بدن خیلی هم گریه میکردی نه روز داشتی نه شب اوایل فقط ۵ تا ۷ صبح میخوابیدی با کلی بغل و راه رفتن بعضی شبا هم     با بابا میرفتیم ماشین سواری تا اروم بشی خلاصه تو ۱ ماهگی فهمیدم الرژی ورفلاکس داری با رژیم خودم اسهالت قطع شد اما کماکان دل درد هات ادامه داشت که تو ۲ ماهگی به خاطر طیف وسیع الرژیت دکتر گفت واسه جفتتون بهتره که شیر مادر قطع بشه و شیر خشک هایپو الرژی بخوری که خیلی هم سخت گیر میاد خاله شادی هم خیلی کمک کرد واسه شیرت بیشتر شیر تورو از اهواز زحمت میکشید میگرفت و برام میفرستاد خیلی مهربونه خدا خیرش بده کم کم به ۵ و ۶ ماه که رسیدی گریه هات ...

دخترم بالاخره تو روز ۱۳۹۱/۹/۱۵ ساعت ۱۰/۱۵ صبح به دنیا اومدی خداروشکر عزیزم                     . ۱روزگی وزن ۳۲۰۰ قد۵۱ دور سر35   . . 4روزگی . . ۶روزگی به خاطر زردی بالا بیمارستان بودیم . . . ...